بخش اوّل تعلیم و تعلّمسُئل عن الخیر ما هو؟ فقال(ع): لَیْسَ الخَیْرُ أنْ یَکْثُرَ مالُکَ وَوَلَدُکَ وَلکِنَّ الخَیْرَ أنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ؛(8)
از امام(ع) سؤال شد که خیر چیست؟ در جواب فرمودند: خیر این نیست که دارایى و فرزندانت زیاد شود، بلکه خیر آن است که دانش و علمت افزون گردد.
خیر در چند آیه از قرآن به معناى مال و متاع دنیوى به کار رفته:
کُتِبَ عَلَیْکُمْ إذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأقْرَبِینَ بِالْمَعْروفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ؛(9)
دستور داده شد که چون یکى از شما را مرگ فرا رسد، اگر داراى متاع دنیاست، وصیت کند براى پدر و مادر و خویشان به قدر متعارف، این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است.
أیَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِه مِنْ مالٍ وَ بَنیْنَ نُسارِعُ لَهُمْ فِى الْخَیْراتِ بَلْ لایَشْعُرونَ؛(10)
آیا این مردم کافر مىپندارند که ما آنها را مدد به مال و فرزندان مىنماییم براى آنکه مىخواهیم در حق ایشان مساعدت و تعجیل به خیرات دنیا کنیم؟ براى امتحان است و آنها نمىفهمند.
و إنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدید؛(11)
و انسان بر حب مال دنیا سخت فریفته و بخیل است.
اگر مال و فرزند خیر است پس چگونه امام(ع) در این کلام، خیر بودن را از مال و فرزند سلب مىنمایند؟
پاسخ این است که خیر دو قسم است: مطلق و مقید؛ خیر گاهى استعمال مىشود در «خیرمطلق»؛ یعنى خیرى که هیچ شرى را در برندارد، و گاهى استعمال مىشود در «خیر مقید»؛ یعنى خیرى که براى همه و در همه حال خیر نیست. کلام امام(ع) به نحو سلب عموم است، نه عموم سلب؛ یعنى خیر محضْ افزایش علم و دانش است، نهزیادى مال و فرزند.
شارح بحرانى(ره) در بیان این حکمت گوید:
الخیر فی العرف العامی هو کثرة المال و القینات الدنیویة وفی عرف السالکین إلى اللَّه هوالسعادة الاخرویة وما یکون وسیلة إلیها من الکمالات النفسانیة وربما فسره قوم بما هو أعم من ذلک وقد نفى(ع) أن یکون الأول خیراً وذلک لفنائه ومفارقته ولما عساه أن یلحق بسببه من الشر فی الآخرة وفسره بالثانی وعد فیه کمال القوى الانسانیة فکثرة العلم کمال القوى النظریة للنفس العاقلة؛(12)
خیر در عرف عام، فراوانى و کثرت مال و لذایذ دنیوى است، و در اصطلاح سالکین الى اللَّه، خوشبختى و سعادت اخروى است و کمالات نفسانیهاى که وسیله رسیدن به آن سعادت باشد؛ بعضى خیر را به اعم از این تفسیر نمودهاند. در این کلام امام(ع) خیر بودن را از کامیابىهاى دنیوى نفى نموده، زیرا این لذتها و کامیابىها فانى است و از انسان جدا مىگردد و چه بسا موجب رسیدن شر اخروى به انسان باشد و خیر را به معناى دوم تفسیر نموده و کمال قواى انسانى را خیر دانستهاند؛ پس کثرت علمْ کمال قوه نظریه نفس عاقله است.
امام پنجم حضرت باقر(ع) نیز از پیغمبر اکرم(ص) نقل کردهاند که فرمودند: در غیر از تعلیم و تعلم خیرى نیست.
قال رسول اللَّه(ص): العالمُ والمُتَعَلِّم شَریکانِ فی الأجْرِ لِلْعالِم أجرانِ ولِلْمُتَعَلِّمِ أجْرٌ وَلاخیر فیسِوى ذلک.(13)
در غررالحکم از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که:
العلمُ أصلُ کلِّ خیر.